جدول جو
جدول جو

معنی ستاره شناسی - جستجوی لغت در جدول جو

ستاره شناسی
شناختن ستارگان، اخترشناسی، علم هیئت
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
فرهنگ فارسی عمید
ستاره شناسی
(سِ رَ / رِ شِ)
عمل ستاره شناس. شغل ستاره شناس. رجوع به ستاره شناس و ستاره شمر شود
لغت نامه دهخدا
ستاره شناسی
اختر شناسی نجوم
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
ستاره شناسی
اخترشناسی، رصد، نجوم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ستاره شناسی
علم التّنجيم
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به عربی
ستاره شناسی
Astronomical
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ستاره شناسی
astronomique
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ستاره شناسی
ดาราศาสตร์
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به تایلندی
ستاره شناسی
فلکیاتی
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به اردو
ستاره شناسی
জ্যোতির্বিদ্যা
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به بنگالی
ستاره شناسی
天文学的
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ستاره شناسی
sayansi ya angani
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ستاره شناسی
astronomik
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ستاره شناسی
אסטרונומי
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به عبری
ستاره شناسی
천문학적인
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به کره ای
ستاره شناسی
astronomi
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ستاره شناسی
खगोलशास्त्र संबंधी
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به هندی
ستاره شناسی
astronomisch
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به هلندی
ستاره شناسی
astronómico
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ستاره شناسی
astronomico
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ستاره شناسی
astronômico
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ستاره شناسی
天文学的
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به چینی
ستاره شناسی
astronomiczny
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به لهستانی
ستاره شناسی
астрономічний
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ستاره شناسی
astronomisch
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به آلمانی
ستاره شناسی
астрономический
تصویری از ستاره شناسی
تصویر ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستاره شناس
تصویر ستاره شناس
کسی که ستاره ها را می شناسد و علم هیئت می داند، اخترشناس، ستاره شمر، منجم
فرهنگ فارسی عمید
(نَ رَ تَ / تِ)
ستاره شمر است که منجم باشد. (برهان). منجم. (آنندراج). (ناظم الاطباء). اخترشناس:
ستاره شناسی گرانمایه بود
ابا او بدانش کرا پایه بود.
دقیقی.
نشستند گرد اندرش موبدان
ستاره شناسان و هم بخردان.
فردوسی.
مرا گفته بود آن ستاره شناس
ازین رزم بودم دل اندر هراس.
فردوسی.
اگر جادویی گر ستاره شناس
ز خود مرگ را برنبندی هراس.
نظامی.
کیست کز مردم ستاره شناس
ره بگنجینه ای برد بقیاس.
نظامی.
کآسمان سنجم و ستاره شناس
آگه از کار اختران بقیاس.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ستاره شناس
تصویر ستاره شناس
اختر شناس منجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستاره شناس
تصویر ستاره شناس
((~. ش))
منجم
فرهنگ فارسی معین
اخترشناس، رصاد، رصدنشین، منجم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از به طور ستاره شناسی
تصویر به طور ستاره شناسی
Astrologically
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از به طور ستاره شناسی
تصویر به طور ستاره شناسی
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از به طور ستاره شناسی
تصویر به طور ستاره شناسی
астрологически
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از به طور ستاره شناسی
تصویر به طور ستاره شناسی
астрологічно
دیکشنری فارسی به اوکراینی